دریا سارا سینی به دست، با دو قهوه، به سمتم آمد. سینی روی میز گذاشت و خودش به سمت تلویزیون پنجاه اینچ، روبهرو رفته، رمان جدید نودهشتیا
ماه: اکتبر 2021
دانلود رمان
همهی این کارمندها در آینده، با دیدن منِ شیکپوش از جا بلند شده و میگن: – اهلا وسهلا سیدتی. پوزخندی به لبم اومده و از پهلؤ مبلهای اشرافی طلایی رنگ که رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
از جلوی ساختمونها و برجهای هزار طبقه گذشته و مقابل همون شرکت که قبلاً اومده بودم پارک کرد و عینک دودیش رو از چشمش برداشت. ابروهام در هم گره خورده رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
صورتش رو نوازش کردم و سعی کردم جلوی اشکهام رو بگیرم. طبق معمول لبخندی مسخره به لبم اومده و به سقف زل زدم. میرا سریع گفت: رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
سرم رو از زاویه ی سی درجهی در بیرون آورده و رو به امیر سالار پرسیدم: – بله؟ با چشمهای قهوهای سردش تمسخرم کرد و رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
به معنای واقعی خون در رگها یس یخ بست. یک قدم به سمت عقب برداشت. بعد از هفت ماه اولین دیدارشان بود. معدهاش از شدت رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
حدود یک ربع گذشته بود و من هنوز تو کف این بود که چطوری اینقدر دست و پا چلفتیم؟ رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
بولوت نگاه گله مندش را به او دوخت و با خشم، از میان دندان های چفت شدهاش، غرید: -بچه که بازی نمیدی کاویان، مثل آدم حرف بزن. رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
سرمو به سمتش برگردوندم. -خب همونطور که گفتی امروز باید جواب همه سوالامو بدی. اونم مثل من سرشو برگردوند سمتم . رمان جدید نودهشتیا
دانلود رمان
بیوقفه توی راهرو راه میرفتم. حتی نمیتونستم یک لحظه به این فکر کنم که برای پریناز اتفاقی افتاده. صد درصد شوک عصبی بهش وارد شده وگرنه یه دفعه که نمیشه آدم بیهوش بشه. رمان جدید نودهشتیا